سرنوشت غریب دو مرد!
پس از ملاقات با حسین، او حسین را انتخاب کرد و از این انتخاب شادمان بود
✳️سرنوشت غریب دو مرد!
🔵از هواداران عثمان است .. در راه بازگشت از مناسک حج به کوفه، برنامه خود و کاروان خود را به گونه ای تنظیم کرده که با کاروان حسین برخوردی نداشته باشد … هیچ تمایلی به دیدار با حسین فرزند علی ندارد … دست قضا او را با حسین همنزل کرد … فرستاده ای از طرف حسین آمد و پیام داده حسین خواستار ملاقات با اوست!… اما او در ابتدا قبول نکرد… به توصیه همسرش ملاقات را پذیرفت … و پس از ملاقات با حسین، او حسین را انتخاب کرد و از این انتخاب شادمان بود … در شب عاشورا در مقابل رخصت حسین به یارانش برای فرار از معرکه، گفت: «ای فرزند رسول خدا! به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!» …
#زهیر_بن_قین_بجلی روز عاشورا پس از رشادتهای فراوان شهید شد و نبود تا صدای #تنهایی_حسین را در غروب عاشورا بشنود!
🔴دیگری اما از محبین حسین است … خود به دیدار حسین رفته عرض سلام و ادب دارد … روز عاشورا دلیری های زیادی از خود نشان می دهد … نماز ظهر عاشورا را پشت سر امام می خواند …دمدمای غروب است … از لشکر حسین، فقط فرزندان زهرا مانده اند … جز بنی هاشم، همه شهید شده اند … از حسین رخصت می طلبد تا از معرکه فرار کند! … او قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده و اسبش وسیله پیوند مجدد او با زندگی است … سوار بر اسب دور شد … دور و دورتر … #ضحاک_بن_عبدالله_مشرقی، روز عاشورا پس از رشادتهای فراوان فرار کرد و نبود تا صدای #تنهایی_حسین را در غروب عاشورا بشنود!
#دلنوشته #فرصت_کوتاه_انتخاب
#شخصیت_شناسی #زهیر_بن_قین #ضحاک_بن_عبدالله #عاشورا #محرم