میرزا کوچک؛ سرَّش با سرش دفن شد!
▪️برف سنگینی باریده است … میرزا کوچک در شهر و دیار خود جز یک رفیق شفیق آلمانی کسی را همراه خود ندارد … هیچ مردی را دور و بر خود نمی بیند … او به دعوت شیر زن آذربایجانی، راه کوهستان را پیش گرفته است و به سمت آستارا می رود … در کولاک برف و طوفان بدون راه بلد، مسیر را گم کرده است … نمی داند به کجا می رود ولی می داند لاشخورها در پی اویند و او باید برود! …
ادامه مطلب …