به افتاده لگد نمی زنیم!

رنگ در چهره اش نمانده… ترس تمام وجودش را فرا گرفته … حال که قدرتش را از او گرفته اند و ذلیلانه با طناب بر درختی بسته اند تا مردم ستمدیده ، دادشان را از او بگیرند، به فرصت های از دست رفته خود فکر میکند … به بدرفتاری ها و توهین ها و ناسزاهایش به مردم! … و بیش از همه به توهین هایی که بر #علی_بن_الحسین روا داشته وبه ناسزاهایی که بر پدرش حسین می گفت و سبّ و لعن هایی که به جدش علی! …

مردم مظلوم و ستمدیده دورش جمع شده اند تا بیش از آنکه دادشان را از او بگیرند، حقارتش را به تماشا بنشینند… و او بیش از آنکه نگران مردمی باشد که دسته دسته بر تعدادشان افزوده می شود، نگران علویون است که با جمعیت انبوه پشت سر #امام_سجاد، به طرفش می آمدند…
امام در مقابلش ایستاد و چون مسلمانی به مسلمانی می رسد، با صدای بلند سلام کرد، با او مصافحه كرد و برحال او ترحم نمود و به او فرمود: «اگر كمكی از من ساخته ‏است، حاضرم کمکت کنم!»
آنگاه رو به یاران خود کرد و آنگونه که دیگر مردم هم بشنوند گفت: خوی ما بر این نیست كه به افتاده لگد بزنیم و از دشمن بعد از آنكه ضعیف شد، ‏انتقام بگیریم، بلكه برعكس، اخلاق ما این است كه به افتادگان كمك و مساعدت كنیم. ‏

من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده، افتاده به پایت …

◾️پی نوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺پ.ن: هشام بن اسماعیل، حاكم مدینه در زمان عبدالملك بن مروان بود که در ستم و توهین به اهل ‏مدینه بیداد كرده بود و ولید او را عزل و به جای او عمربن عبدالعزیز را حاکم مدینه کرد، عمر برای باز شدن عقده دل مردم، دستور داد تا هشام را جلوی خانه مروان نگه دارند تا مردم داد دل خود را از او بگیرند.

پشت و پناه اهل بیت!

یکی از القاب #حضرت_ابوالفضل «مُستجار» بود، مستجار یعنی پناهگاه. یعنی حضرت قمر پناهی برای پناهندگان بود.

شاعر معروف شیخ محمدرضا اُزری در شأن حضرتش قصیده ای سرود،وقتی این مصراع رو گفت: «یَومَ ابوالفَضل استجارَ به الهُدی؛ روز عاشورا، روزی است که حسین علیه السلام، مخزن هدایت، به عباس علیه السلام پناه برد.»؛ برای خودش صحت این مطلب بعید به نظر رسید که شاید این سخن مورد قبول امام حسین قرار نگیرد، شب در عالم خواب، حضرت رو دید که بهش فرمود: آنچه را گفته ای صحیح است، من به برادرم پناهنده شدم!

آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس!

 

ای كشتی نجات زمان!

یکی از القاب #امام_حسین علیه السلام «سفینة النّجاة» است یعنی کشتی نجات!
هر وقت در معرض توفان ها و سیلاب های نابود کننده زندگی قرار گرفتی و هیچ راه نجاتی نیافتی، به کشتی ائمه وارد شو!
و البته هر چند همه ائمه «کشتی نجات» هستند، اما کشتی حسین (علیه السلام) در میان امواج توفان های شدید، پرشتاب تر و پهلو گرفتنش در ساحل های نجات، آسان تر است …

دستم بگیر و ساحل امنی ببر مرا
می ترسم از تلاطم این موج های مست

میرزا کوچک؛ سرَّش با سرش دفن شد!

▪️برف سنگینی باریده است … میرزا کوچک در شهر و دیار خود جز یک رفیق شفیق آلمانی کسی را همراه خود ندارد … هیچ مردی را دور و بر خود نمی بیند … او به دعوت شیر زن آذربایجانی، راه کوهستان را پیش گرفته است و به سمت آستارا می رود … در کولاک برف و طوفان بدون راه بلد، مسیر را گم کرده است … نمی داند به کجا می رود ولی می داند لاشخورها در پی اویند و او باید برود! …

ادامه مطلب …

وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود!

اول ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری، به نقل مشهور روز ورود کاروان اسرا ی اهلبیت به شام و حضور اهل بیت عصمت و طهارت در بزم طاغوت، از مصائب رنج آور برای اهل بیت و خصوصا امام سجاد و حضرت زینب سلام الله علیهم اجمعین …

وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود
بشکستن هر آینه فرهنگ می شود… ادامه مطلب …

بدون تعارف با سوء استفاده گر بیت المال!

امام علی علیه السلام، پس از گزارش خیانت های او به بیت المال، نامه ای تند خطاب به او می نویسد و پرده از راز حقیقت چنین افرادی بر می دارد … می گوید که این افراد هیچ وقت رضایت خدا را در نظر نداشتند و از همان اول نیز که در رکاب پیامبر بودند به دنبال تثبیت موقعیت دنیایی خود بوده و حال که مسئولیت و مقامی گرفته اند و بر بیت المال مسلط گشته اند، حقیقت شان نمایان شده است … ادامه مطلب …

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سید هاشم شوقی است.