نوشته‌ها

نوجوان به «پدر» پناه خواهند آورد اما به «سخنرانِ همیشه در حال نصیحت»، نه!

تا وقتی نیازها و حساسیت های نوجوان مون که تازه پا به سن بلوغ گذاشته رو درک نکنیم و تغییرات رفتاری او رو اعم از بی حوصله گی های گاه و بیگاه، سرحال بودن های بی مورد، عصبانیت ها، لجاجت ها و مقاومت در برابر درخواست های به ظاهر منطقی خودمون رو به عنوان یک تغییر کاملا طبیعی نپذیریم، و دوست داشته باشیم مانند دوران بچه گی شون، با تشویق و نصیحت کردن یا تنبیه و اعمال زور، به حرفمون گوش بدن، در مسیر باخت باخت حرکت میکنیم! ادامه مطلب …

حواسم به بزرگ شدن پدر و مادرم نبود!

شب تا صبح بیدار بودم و گریه میکردم و او بالای سرم بیدار بود …
چند سالی گذشت و بزرگتر شدم؛

از خواب بیدار که می شدم، غرزدن هایم شروع میشد: من چایی میخوام، با نبات، نبات زعفرونی … وای چقد دیر میاری … من اصلا چایی نمیخوام!

و چند سالی گذشت و من بزرگتر شدم؛…
صبحونه نمیخوام، من امروز مدرسه نمیرم ، اصلا مریضم ، حوصله ندارم…

و من داشتم بزرگتر می شدم؛ …
کسی حتی جرأت نداشت پتو رو از رو سرم بکشه اونور، چون من خوابم می اومد!

و من با سرعت تمام داشتم سالهای عمرم رو پشت سر می گذاشتم، …
به جای سلام و صبح به خیر ، اول از همه گوشی رو برمی داشتم، باید چک میکردم  ببینم دیشب رفقا تو گروه های مجازی چی گفتن …

یک روز صبح من از خواب بیدار شدم، ولی خبر رسید که او از خواب بیدار نشده!!!

تو کل این سالها، من اصلا حواسم نبود همین طور که من دارم بزرگ میشم، پدر و مادرمم دارن بزرگ میشن، نه! منظورم اینه که دارن پیر میشن …

ادامه مطلب …

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سید هاشم شوقی است.